عبادت قوی ترین عامل تقرب به خداست(1)
( 1210)فایدهْ دیگر که هر خشتی کز این |
|
بر کنم آیم سوی ماء معین |
( 1211)کز کمی خشت دیوار بلند |
|
پستتر گردد به هر دفعه که کند |
( 1212)پستی دیوار قربی میشود |
|
فصل او درمان وصلی میبود |
( 1213)سجده آمد کندن خشت لزب |
|
موجب قربی که واسجد واقترب |
( 1214)تا که این دیوار عالیگردن است |
|
مانع این سر فرود آوردن است |
( 1215)سجده نتوان کرد بر آب حیات |
|
تا نیابم زین تن خاکی نجات |
( 1216)بر سر دیوار هر کوتشنهتر |
|
زودتر بر میکند خشت ومدر |
( 1217)هر که عاشقتر بود بر بانگآب |
|
او کلوخ زفتتر کند ازحجاب |
( 1218)او ز بانگ آب پر میتاعنق |
|
نشنود بیگانه جز بانگبلق |
مَعین: روان، جارى.
کمى خشت: کاسته شدن.
کَند: کندم. (حذف ضمیر فاعلى)
قُرب: نزدیکى.
فَصل: جدایى، و مقصود شکافتن دیوار است.
وَصل: رسیدن، و در اینجا رسیدن به آب مقصود است.
لَزِب: چسبنده، سخت.
وَ اُسْجُدْ وَ اِقْتَرِبْ: سجده کن و نزدیک شو.[1]
سجده کردن: کنایه از نزدیک شدن.
مَدَر: کلوخ، گلهاى زبر به هم چسبیده که در آن سنگى نباشد.
زَفت: یعنی گران و ضخیم، ستبر، درشت.
عُنُق: گردن.
عالی گردن: یعنی بر افراشته و پا برجا.
آب حیات: پروردگار است که به ما زندگی جاودانه میدهد.
حجاب: یعنی مانع، همان دیوار تن و دلبستگیهای مادی است.
مى: استعاره از ذوق و شوق رسیدن به آب.
پُر میتا عُنُق: کسی که بسیار شراب نوشیده و مست است؛ یعنی تشنه از صدای آب مست میشود، اما آنکه تشنه نیست، فقط صدای افتادن کلوخها را در آب میشنود.
بُلُق: (اسم صوت) بانگ آب، چون سنگى یا کلوخى در آن افکنند.
( 1210) فایده دیگر کار من این است که هر خشت از دیوار بکنم بتو نزدیک مىشوم. ( 1211) زیرا از کمى خشت دیوار کوتاهتر شده مرا بتو نزدیکتر مىسازد. ( 1212) پستى دیوار باعث نزدیکى شده جدا کردن خشت او درمان وصلى مىگردد. ( 1213) کندن خشت این دیوار بمنزله سجده است زیرا که این عمل باعث قرب بوده و فرمودهاند : سجده کن و نزدیک شو. ( 1214) تا این دیوار با گردن افراشته بر سر پا ایستاده است مانع از سر فرود آوردن خواهد بود . ( 1215) تا از این تن خاکى نجات نیابى به آب حیات سجده نتوانى کرد . ( 1216) هر کس که بر بالاى دیوار تشنهتر باشد زودتر خشت و سنگ مىکند. ( 1217) و آن که عشقش ببانگ آب بیشتر است کلوخ و خشت بزرگتر از دیوار مىکند. ( 1218) او از بانگ آب درونش تا گلو پر از مى گردیده ولى بیگانه از آن بانگ جز صداى تلق تلق چیزى نمىشنود.
هر خشتی از دیوار دلبستگیهای مادی و زندگی این جهانی کنده شود، به آب خوشگوار نزدیکتر میشویم. پست کردن دیوار زندگی مادی، موجب نزدیک شدن به پروردگار است و جدایی از این زندگی (فصل او)، سبب وصال حق است که درمان دردهای روح است؛ مولانا میگوید: عبادت و سجده کردن، مانند کندن خشتهای دیوار است. هر سجدهای که میکنیم به خدا نزدیکتر میشویم و به همین دلیل در قرآن آمده است: «وَ اُسْجُدْ وَ اِقْتَرِبْ » سجده کن و پیشتر بیا. خودى و خود بینى مانعى است که آدمى را از خضوع به درگاه حضرت حق باز مىدارد. هر اندازه که انسان بکوشد و این مانع را پستتر کند و تن خاکى را نادیدهتر بگیرد به خدا نزدیک خواهد شد. در این تکاپو هر که به خدا عاشقتر است، تن و متعلّقات تن نزد او بىارزشتر است و آن را که چنین حالت بود در مقام شوق است که شوق از جاى برخاستن دل بود به دیدار محبوب. قشیرى گوید: «هم از وى (استاد ابو على) شنیدم که گفت از علامت شوق آرزوى مرگ بود بر بساط عافیت.»[2]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |